تولد دخترعموی گل پسرممممم
سلام پسرگلم ...دیروزتولددخترعموحسین حنانه بود ولی متاسفانه گل پسرمن الا پسرخوبی نبودو همش گریه میکرد ...بعضی وقتا اینجور میشی دیگه پسری من.... حنانه جان تولدت مبارک انشا...120ساله بشی عزیزم ...
نویسنده :
مامان
14:33
آقاسبحان درحال رفتن به آتلیه
پسرگلم دیروز که قراربود بریم واسه عکس گرفتن قبل از رفتن چندتاعکس ازت گرفتن مامانی ...
نویسنده :
مامان
14:19
رو شکم رفتن سبحان جان
عزیزدل امروز یادگرفتی با زحمت بری رو شکم ..قربون رو شکم رفتنت عزیزدل ...
نویسنده :
مامان
14:16
سه ماهگی مبارک
عزیز دل مامان امروز3ماه کامل شده و وارد4ماهگی شدی قربونت بشم...دیگه پسری من بزرگ ومرد شده ....این مدت یادگرفتی دودست رو باهم بگیری وبازی کنی...به اطراف بیشتر توجه میکنیی..دیروز ظهرموقعی که خواب بودی خودت به پهلوشدی اینقد ذوق کردم عزیزم... امروز صبح با خاله زهرا بردیمت اتلیه که ازت چندتاعکس خوشگل ازت بگیرن...اونجا خوب شیطون شدی مامانی اولش اروم بودی و بعدیه دفعه شروع کردی به گریه ..یکم شیر خوردی آروم شدی بعد که 2باره خاستن ازت عکس بگیرن .. همونجاخوابت برد.. دیگه نشد عکس بگیری ماهم بدون اینکه عکس هات کامل بشه به همون چندتا عکس راضی شدیم و برگشتیم خونه.. بعضی وقتا کارای میکنی عزیزی.... انشا...دوباره توفرصت بهتر بشه بریم عکاسی پسزی ...
نویسنده :
مامان
13:02
لباس های عزیز دوخت
سلام عشق مامان... پسرگلم این لباسهارو عزیزجون واست دوخته آخه تو خیلی گرمایی هستی این لباسها نرم وراحته عزیزی ...
نویسنده :
مامان
11:38